× گـور پــدر تــمــام
لــحظــه هایــی
کــِـه نــمــیــفـَهمی
چـِقَدر دوسـِــتــــ دارَم × !
برچسبها:
این که چقدر از آن روزها گذشته ...
یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم ...
یا اینکه کداممان کجای دنیا افتاده ایم ...
اصلا مهم نیست ...
باز باران که ببارد ...
هروقت که میخواهد باشد ...
دلــم هــوایــت را مـیـکـنـد ... !
برچسبها:
تلخ می گذرد
این روزها را می گویم
که قرار است
از تو
که آرام جان لحظه هایم بوده ای
برای دلم
یک انسان معمولی بسازم !
برچسبها:
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
برچسبها:
تصویر سیاه از حس گمشده من در انتهای خطی کشیده شده از ردپای ذغالی نیم سوخته بر تن دیوار کوچه رسوایی من . زخمی به جا مانده از آرزوهایت بر تن نحیف و صورت افسرده ات ، این چنین است عاقبت یک احساس پوچ .
برچسبها:
تنهایی تاوان همه "نه"هایی است که نگفتم تادل
کسی نشکند...
همه "محبت هایی"که زیادی هدر دادم تادلی به دست
آورم...
همه"دوستت دارم های"آبکی که جدی گرفتم...
همه"سادگی"که دراین دنیای هزارچهره خرج کردم
"تنهایی"تاوان همه "خوشبینی هایی"است که به
دنیا و آدم های این روزها داشتم...
برچسبها:
در را کـه مــی بـــندی ،
بـــــاد هــــم ..
پــشت ِ خــانـه ات ..
زوزه مــی کــــشد !
مـــن کــــه مـــــنم !
برچسبها:
این نوشته سروش صحت هم قشنگه: دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه ایست.
هول هولکی و دم دستی.
برای رفع تکلیف .
اما خستگیات را رفع نمیکنند.
دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود.
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.
پر از رنگ و بو.
این دوستیها جان می دهند برای خاطرههای دمِ دستی..
این چای خارجی را میریزی در فنجان،
مینشینی با شکلات فندقی میخوری و فکر میکنی خوشحالترین آدم روی زمینی.
فقط نمیدانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت میشود رنگ قیر... سیاه ...
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است.
باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.
باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی.
باید صبر کنی.
آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.
باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.
خوب نگاهش کنی.
عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی...
زندگی تان پر از دوستان ناب,,,
برچسبها:
هنوز هم ...
حوالی خواب های شبانه ام پرسه میزنی لعنتی..!
دیر وقت است ...
آرام بگیر ...
بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم ...
برچسبها:
غروب که می شود،
مگر می شود
بی خیالِ سکوتِ این در و پنجره ها شد ...؟!
چیزهایی که نداری را
به رُخَت می کِشند
لعنتی ها ...
برچسبها: